• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

محمدحسن نجفی

آیت‌اللّه شیخ محمدحسن نجفی جواهری (۱۲۰۰ یا ۱۲۰۲- ۱۲۶۶ه.ق)،

بیشتر...

خطبه دویست و بیست و دو، بخش سوم

 

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ

بیشتر...

خاطره درگیرى هاى موسى و فرعون

شرح آیات 103 تا 108 سوره مبارکه اعراف

103ثُمَّ بَعَثْنا

بیشتر...

خطبه صد و هشتاد و پنج، بخش چهارم

 

وَ کَذلِکَ السَّمَاءُ وَالْهَوَاءُ، وَ الرِّیَاحُ

بیشتر...

مبانی درمان معنوی در اسلام

عارفان و عارف نمایان

صدرالمتألهين در مقدّمه كتاب اسفار1

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
12686
59586
143412227
امروز پنج شنبه, 29 شهریور 1403
اوقات شرعی

مقایسه اى از بهشت و دوزخ

شرح آیات 11 لغایت 16 سوره مبارکه فرقان

11بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً

12إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکان بَعِید سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً

13وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً

14لاتَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً

15قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کانَتْ لَهُمْ جَزاءًوَ مَصِیراً

16لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ خالِدِینَ کانَ عَلى رَبِّکَ وَعْداً مَسْئُوُلاً

ترجمه:

11 ـ بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند; و ما براى کسى که قیامت را تکذیب کند، آتشى شعلهور و سوزان فراهم کرده ایم!

12 ـ هنگامى که این آتش آنان را از مکانى دور ببیند، صداى وحشتناکش را که با نفس زدن شدید همراه است مى شنوند.

13 ـ و هنگامى که در جاى تنگى از آن افکنده شوند در حالى که در غل و زنجیرند، فریاد واویلاى آنان بلند مى شود!

14 ـ (به آنان گفته مى شود:) امروز یک بار واویلا نگوئید، بلکه بسیار واویلا بگوئید!

15 ـ (اى پیامبر) بگو: «آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانى که به پرهیزگاران وعده داده شده؟! بهشتى که پاداش اعمال آنها و قرارگاهشان است».

16 ـ هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است; جاودانه در آن خواهند ماند; این وعده اى است که پروردگارت بر عهده گرفته است!

 
تفسیر:

مقایسه اى از بهشت و دوزخ

در این آیات ـ به دنبال بحثى که از انحراف کفار در مسأله توحید و نبوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیات قبل بود ـ سخن از بخش دیگرى از انحرافات آنها در زمینه معاد به میان آمده، و در حقیقت با بیان این بخش، روشن مى شود: آنها در تمام اصول دین گرفتار تزلزل و انحراف بودند، هم در توحید، هم در نبوت و هم در معاد، که دو قسمت آن در آیات گذشته آمده، و اکنون سومین بخش را مى خوانیم.

نخست مى گوید: «بلکه آنها قیامت را تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ).

ذکر کلمه «بَل» که در اصطلاح ادبى براى «اِضراب» است به این معنى است که: آنها آنچه در زمینه نفى توحید و نبوت مى گویند، بهانه هائى است که در حقیقت از انکار معاد سرچشمه گرفته است; چرا که اگر کسى ایمان به چنان دادگاه عظیم و پاداش و کیفر الهى داشته باشد، این چنین بى پروا حقایق را به باد مسخره نمى گیرد، با ذکر بهانه هاى واهى، از دعوت پیامبرى که دلائل نبوتش آشکار است سر نمى پیچد، و در برابر بت هائى که با دست خود ساخته و پرداخته، سر تعظیم فرود نمى آورد.

اما قرآن در اینجا به پاسخ استدلالى نپرداخته; چرا که این گروه اهل منطق و استدلال نبودند، بلکه، آنها را با تهدیدهاى تکان دهنده و کوبنده مواجه مى کند، و آینده شوم و دردناک آنها را در برابر چشمشان مجسم مى سازد، که گاه، این منطق براى این گونه افراد مؤثرتر است.

نخست مى گوید: «ما براى کسى که قیامت را انکار کند آتش سوزانى مهیا کرده ایم» (وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً).(1)

* * *

آن گاه توصیف عجیبى از این آتش سوزان کرده، مى گوید: «هنگامى که این آتش آنها را از راه دور ببیند چنان به هیجان مى آید که صداى وحشتناک و خشم آلود او را که با نفس زدن شدید همراه است، مى شنوند»! (إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکان بَعِید سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً).

در این آیه تعبیرات متعدد گویائى است که، از شدت این عذاب الهى خبر مى دهد:

1 ـ نمى گوید: آنها آتش دوزخ را از دور مى بینند، بلکه مى گوید: آتش آنها را مى بیند، گوئى چشم و گوش دارد، چشم به راه دوخته و انتظار این گنهکاران را مى کشد!

2 ـ نیاز به این ندارد که آنها نزدیک آن شوند، تا به هیجان در آید، بلکه از فاصله دور ـ که طبق بعضى از روایات یک سال راه است ـ از خشم، فریاد مى زند.

3 ـ از این آتش سوزان، توصیف به «تغیّظ» شده است، و آن عبارت از حالتى است که انسان، خشم خود را با نعره و فریاد آشکار مى سازد.

4 ـ براى آتش دوزخ، «زفیر» قائل شده، یعنى شبیه آن حالتى که انسان نَفَس را در سینه فرو مى برد، آنچنان که دنده ها به طرف بالا رانده مى شوند و این معمولاً در حالى است که انسان بسیار خشمگین مى گردد.

مجموع این حالات نشان مى دهد: آتش سوزان دوزخ، همچون حیوان درنده گرسنه اى که در انتظار طعمه خویش است، انتظار این گروه را مى کشد (پناه بر خدا).

* * *

این وضع دوزخ است به هنگامى که آنها را از دور مى بیند، اما وضع آنها در آتش دوزخ را چنین توصیف مى کند: «هنگامى که در مکان تنگ و محدودى از آتش ـ در حالى که در غل و زنجیرند ـ افکنده شوند فریاد واویلاشان بلند مى شود» (وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً).(2)

این به خاطر کوچک بودن دوزخ نیست; چرا که طبق آیه 30 سوره «ق» «هر چه در قیامت، به جهنم مى گوئیم: آیا پر شده اى؟ باز بیشتر طلب مى کند» (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِید).

بنابراین، مکان وسیعى است اما آنها را در این مکان وسیع آنچنان محدود مى کنند که طبق بعضى از روایات، وارد شدنشان در دوزخ همچون وارد شدن میخ در دیوار است!.(3)

ضمناً، واژه «ثُبُور» در اصل به معنى «هلاک و فساد» است، و به هنگامى که انسان در برابر چیز وحشتناک و مهلکى قرار مى گیرد، گاهى فریاد «وا ثبورا»! بلند مى کند، که مفهومش «اى مرگ بر من» است.

* * *

اما به زودى به آنها گفته مى شود: «امروز یک بار «وا ثبورا» نگوئید، بلکه بسیار ناله «وا ثبورا» سر دهید» (لاتَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً).

و در هر حال، این ناله شما به جائى نخواهد رسید و مرگ و هلاکى در کار نخواهد بود، بلکه باید زنده بمانید، و مجازات هاى دردناک را بچشید.

این آیه در حقیقت شبیه آیه 16 سوره «طور» است که مى فرماید: اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لاتَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «در آتش دوزخ بسوزید، مى خواهید شکیبائى کنید یا نکنید، براى شما تفاوتى نمى کند، شما جزاى اعمال گذشته خود را مى بینید».

در این که: گوینده این سخن با کافران کیست؟ قرائن نشان مى دهد، فرشتگان عذابند; چرا که سر و کارشان با آنها است.

و اما این که: چرا به آنها گفته مى شود: یک بار «وا ثبورا» نگوئید، بلکه بسیار بگوئید، ممکن است به خاطر این باشد که: عذاب دردناک آنها موقتى نیست که با گفتن یک «وا ثبورا» پایان یابد، بلکه، باید در طول این مدت همواره این جمله را تکرار کنند.

به علاوه، مجازات الهى درباره این ستمگران جنایتکار آنچنان رنگارنگ است که در برابر هر مجازاتى، مرگ خود را با چشم مى بینند و صداى «وا ثبورا» ایشان بلند مى شود، و گوئى مرتباً مى میرند و زنده مى شوند.

* * *

پس از آن روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده دستور مى دهد: آنها را به داورى دعوت کند، مى فرماید: «بگو آیا این سرنوشت دردناک بهتر است، یا بهشت جاویدانى که به پرهیزکاران وعده داده شده است؟ بهشتى که هم پاداش اعمال آنها است و هم جایگاه و قرارگاهشان» (قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِیراً).

* * *

همان بهشتى که «هر چه در آن بخواهند در آنجا براى آنها فراهم است» (لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ).

همان بهشتى که «براى همیشه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ).

«این وعده اى است مسلّم بر پروردگارتان، که آن را بر عهده گرفته است» (کانَ عَلى رَبِّکَ وَعْداً مَسْئُوُلاً).

این سؤال و داورى طلبیدن، نه به خاطر آن است که: کسى تردید در این امر داشته باشد، و نه این که: آن عذاب هاى دردناک وحشتناک قابل موازنه و مقایسه با این نعمت هاى بى نظیر باشد، بلکه، این گونه سؤال ها و داورى طلبیدن ها، براى بیدار ساختن وجدان هاى خفته است، که آنها را در برابر یک امر بدیهى و بر سر دو راهى قرار دهند.

اگر در پاسخ بگویند: آن نعمت ها بهتر است و برتر است (که حتماً باید بگویند) خود را محکوم کرده اند که اعمالشان بر ضد آن است، و اگر بگویند: آن عذاب بر این نعمت برترى دارد، سند بى عقلى خود را امضاء نموده اند، و این درست به آن مى ماند که، ما به جوان گریزپائى که مدرسه و دانشگاه را ترک گفته، هشدار مى دهیم، مى گوئیم: ببین آنها که از علم و دانش فرار کردند و در آغوش فساد افتادند جایشان زندان است، آیا زندان بهتر است یا رسیدن به مقامات عالى؟!

* * *

نکته ها:

1 ـ نخست به این نکته باید توجه کرد: در آیات فوق در یک جا «خلد» و جاودانگى را به عنوان صفتى براى بهشت بیان کرده، و در جاى دیگر «خالد بودن» را حال براى بهشتیان، تا تأکیدى باشد بر این حقیقت که هم بهشت جاودانى است و هم ساکنان آن.

* * *

2 ـ جمله «لَهُمْ فِیْها ما یَشاؤُنَ» (هر چه بخواهند در بهشت هست) نقطه مقابل چیزى است که در مورد دوزخیان در آیه 54 سوره «سبأ» آمده است: وَ حِیْلَ بِیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ: «میان آنها و آنچه مى خواهند مانع و حائلى قرار داده شده».

* * *

3 ـ تعبیر به «مصیر» (جایگاه و محل بازگشت) بعد از تعبیر به «جزاء» در مورد بهشت، همه جنبه تأکید دارد بر آنچه در مفهوم جزاء افتاده، و همه نقطه مقابلى است در برابر جایگاه دوزخیان، که در آیات قبل از آن آمده بود که آنها دست و پا در غل و زنجیر، در مکان تنگ و محدودى افکنده مى شوند.

* * *

4 ـ جمله «کانَ عَلى رَبِّکَ وَعْداً مَسْئُولاً»، اشاره به این است که: مؤمنان در دعاهاى خود بهشت را با تمام نعمت هایش از خداوند تقاضا کرده اند، آنها سائلند و خدا «مسئول عنه» چنان که در آیه 194 سوره «آل عمران» از قول مؤمنان مى خوانیم: رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ: «پروردگارا آنچه را به رسولانت درباره ما وعده فرموده اى به ما مرحمت فرما».

همه مؤمنان نیز با زبان حال چنین تقاضائى را از خداوند دارند; زیرا هر کس اطاعت فرمان او مى کند، چنین تقاضائى را با زبان حال دارد.

فرشتگان نیز چنین درخواستى را از خدا درباره مؤمنان مى نمایند، چنان که در آیه 8 سوره «مؤمن» مى خوانیم:رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن الَّتِی وَعَدْتَهُمْ: «پروردگارا! مؤمنان را در باغ هاى جاودانى بهشت که به آنها وعده داده اى داخل کن»!.

تفسیر دیگرى در اینجا نیز وجود دارد و آن این که: کلمه «مَسْئُولاً» تأکیدى است بر این وعده حتمى خداوند، یعنى آنچنان این وعده قطعى است که مؤمنان مى توانند آن را از خدا مطالبه کنند، و درست به این مى ماند که: ما به کسى وعده اى داده و در ضمن به او حق مى دهیم، از ما طلبکارى نماید.

البته هیچ مانعى ندارد که همه این معانى در مفهوم وسیع «مَسْئُولاً» جمع باشد.

* * *

5 ـ با توجه به جمله «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ» (هر چه بخواهند در آنجا هست) این سؤال براى بعضى پیدا شده که: اگر مفهوم گسترده این جمله را در نظر بگیریم، نتیجه اش این مى شود: بهشتیان مثلاً اگر مقام انبیاء و اولیاء را بخواهند به آنها داده مى شود، و یا اگر نجات دوستان و بستگان گنهکارشان را ـ که مستحق دوزخند ـ طلب کنند به آن مى رسند، و مانند این خواسته ها.

اما با توجه به یک نکته جواب این سؤال روشن مى شود، و آن این که: پرده ها از برابر چشمان بهشتیان کنار مى رود، حقایق را به خوبى درک مى کنند و تناسب ها در نظر آنان کاملاً واضح مى شود، آنها هرگز به فکرشان نمى گذرد که چنین تقاضاهائى را از خدا کنند و این درست به این مى ماند که ما در دنیا تقاضا کنیم: یک کودک دبستانى استاد دانشگاه شود، و یا یک دزد جنایتکار، قاضى دادگاه، آیا این گونه امور به فکر هیچ عاقلى در دنیا مى رسد؟ در آنجا نیز چنین است، از این گذشته آنها تمام خواسته هایشان تحت الشعاع خواست خدا است و همان مى خواهند که خدا مى خواهد و چیزى بر خلاف رضاى خداوند نمى خواهند.

* * *


1 ـ «سَعِیراً» از ماده «سعر» (بر وزن قعر) به معنى شعلهور شدن آتش است، بنابراین «سعیر» به آتش شعلهور، و دامنه دار و سوزان گفته مى شود.

2 ـ «مُقَرَّنِینَ» از ماده «قَرَنَ» به معنى نزدیکى و اجتماع دو یا چند چیز با هم است، و به طنابى که اشیاء را با آن مى بندند، «قرن» مى گویند و نیز به کسى که با غل و زنجیر دست و پایش را به هم مى بندند ـ به همین مناسبت ـ «مقرن» مى گویند (براى توضیح بیشتر درباره این لغت به جلد دهم، صفحه 386 ذیل آیه 49 سوره «ابراهیم» مراجعه کنید).

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 163، ذیل آیه مورد بحث.

..........................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری